تو میتوانی...عاشق شو...دلم را بشکن...بیراهه برو در جاده عشق...پنجره ها را ببند...قلبت را برویم قفل کن...نگاهت را از من برگردان...اما یادت باشد ماه من...من میتوانم عاشقت باشم...دلت را درون قلبم نگاه میدارم...به دنبال خاطراتت پا بزارم در جاده عشق...پنجره های عاشقی را باز نگاه میدارم...قلبم مال تو...نگاهم همیشه به دنبال نگاهت...یادت باشد...من میتوانم...غرورم را همچنان بشکنم...عاشقانه دوستت دارم...

|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
|
یک شنبه 30 بهمن 1390 ساعت 11:23 بعد از ظهر |
بازدید : 347 |
نویسنده :
[cb:post_author_name]
| ( نظرات )
|
در انتهای عشق بودم...صدای قدم هایت را شنیدم...
صدای ترنم نوازش...نسیم ملایم بهاری...
چه لحظه شیرینی...سکوت را فریاد میزنم...
تاریکی میگریزد...ستاره ها خود نمائی میکنند...
ماه چه چشمهای دلفریبی دارد...
ابری نیست برای گریه آسمان...عشق میتابد...
و من همچنان منتظر قدمهایت هستم...
آرام آرام نزدیک میشوی...مرا در آغوش خود جای میدهی...
اشکهایم بیقراری میکنند...دلتنگیهایم بهانه میگیرند...
عشقم ...محکم مرا در آغوش بگیر...باز هم محکمتر...
مرا در درون خودت جای ده...میترسم از جدائی...

|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
|
یک شنبه 30 بهمن 1390 ساعت 11:9 بعد از ظهر |
بازدید : 282 |
نویسنده :
[cb:post_author_name]
| ( نظرات )
|
هنوز طرز نگاهت... منو یاد بغضی های وا مونده تو گلوم میندازه...
میخواستی ازم جدا بشی ...راه جنگل رو اشتباه رفتی...
من کنار رودخانه ...منتظر گلی هستم ...که روز آشنائی...
توی رودخانه رها کردیم...

|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
|
یک شنبه 30 بهمن 1390 ساعت 10:35 بعد از ظهر |
بازدید : 287 |
نویسنده :
[cb:post_author_name]
| ( نظرات )
|
بیا تا با هم سفر کنیم...سفری به اعماق قلبم...
میخواهم تو را به سرزمین ...قلبم میهمان کنم...
لحظه ای با من باش ...تا عمری خودم را به پایت پر پر کنم...
بیا تا ستاره ها را...در نگاه تو زندانی کنم...
لحظه ای با من باش...میخواهم نفسی تازه کنم...
تا که از آن لحظه با تو سفر آغاز کنم...
سفری تا ته بیشه های سرسبز خیال...

|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3