دلنوشته های همسفر عشق
وفا
جمعه 25 مرداد 1392 ساعت 1:15 قبل از ظهر | بازدید : 985 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

وفای تو را هیچکس ندارد میدانم که نمیدانی

جایگاهت درون قلبم کجاست

برچسب‌ها: وفا ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


دوستیابی
پنج شنبه 11 خرداد 1398 ساعت 1:58 قبل از ظهر | بازدید : 904 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

جامعه مجازی دوستیابی اتاقک

فضائی دوستانه و به یاد ماندنی

در این سایت دوستان خود را بیابید

دوستان شما در انتظار شما هستند

http://otaghak.ir

برچسب‌ها: دوستیابی ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نیلوفر
یک شنبه 3 ارديبهشت 1398 ساعت 1:0 قبل از ظهر | بازدید : 714 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 

http://otaghak.ir/whois_online.php

سایت دوستیابی با امکانات جالب

 

 

یار را زیر باران یاد کن...
عشق را زیر باران ناز کن...
زیر باران باید مشق هستی رو نوشت...
زیر باران باید از دشت و دمن...
خاطره در وصف نیلوفر نوشت...

عکس های عاشقانه

برچسب‌ها: نیلوفر ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مونیکا دختری از بهشت
جمعه 25 فروردين 1386 ساعت 12:44 قبل از ظهر | بازدید : 700 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 

سلام دوستان گرامی

چندی قبل مطلبی نوشتم در مورد خانمی به نام مونیکا

که عاشق شخصی بنام جواد شده و این مونیکای ما

از شهرستان به تهران نقل مکان میکنه تا نزدیک عشقش باشه...در مطلب قبل از گفته های این دختر

ساده دل نوشتم که ایشان یک بار به عشق این آقا

و بی توجهی ایشان کارش به بیمارستان کشید

مدتی از حال و هوای این دختر عاشق خبری نداشتم

تا دیشب خانمی به من زنگ زد...که نامش پری بود

اون اظهار داشت که خواهر مونیکا هستش

جویای حال دخترک شدم...اما؟؟؟؟؟

آن دختر با صدای لرزان و با هق هق گریه گفت که از سر بی توجهی جواد مونیکا 100 تا قرص خورده که به

اصطلاح خودمون اقدام به خودکشی کرده و الان هم در

بیمارستانی ایشان بستری هستش و در حال کما هست...کلی بغض گلویم را فشرد...ندانستم چه بگویم

فقط گفتم متاسفم...

من نمیدونم چرا این آقایان کاری میکنند که دخترها بهشانوابسته میشن و بعد بیخیال میرن سراغ شخص

دیگه...و چرا این دخترها اینقدر خودشونو وابسته میکنند

بدون اینکه بدونند طرف مقابل هدفش چیه

من نمیدونم چی بگم...اما هر کی دوست داشت

از وضعیت این خانم با خبر بشه به من اطلاع بده

تا آدرس بیمارستان رو بهش بدم...


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


محبوبه شبم
یک شنبه 13 فروردين 1386 ساعت 9:19 بعد از ظهر | بازدید : 684 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 

محبوبه شبم بیا چشمهایم بدنبال کدام محبوبه شبی سرگردان مانده اند ...پیدایش نمی کنم ...انگار در همین حوالی بود.... همین نزدیکی ها در کنار آن .کلبه ...شاخه های خشک درخت انار...و کلاغهای سیاه شاهد بودند...شالی بر سر داشت...اندام قلمیش خوب یادم هست... چشمهایش گوئی ساختگی بود...نگاهش مستم میکرد....گذرم که به آن حوالی می افتاد...از دور صداي دلنشینش را می شنیدم ... که من را می کشید سوي خود.طلسمم می کرد .... به خود که می آمدم آنجا بودم... در کنارهمان کلبه...صدای آوازش عاشقترم میکرد...همیشه تنها بود...درست مثل من ......آوازش همیشه از دل بود و برای دل... شکایتی نداشت از هیچ کس و هیچ جا... و این چه غریب می نمود براي من... که از همه کس و همه جا دلگیر بودم .... امروز آمدم با این قصد که بپرسم او کیست... از کجا آمده؟ اینجا چه می کند... نمی دانم پیدایش نمی کنم جایی همین حوالی بود .... در کنار آن سرو بلند...میان شاخه های گیلاس...بویش را حس میکنم...صدایش را میشنوم... اما چرا او را نمیبینم...صدایش میکنم...محبوبه...محبوبه شب...محبوبه شبم بیااااااا...اما ........ دوباره غمگین باز گشتم تا با یادش زندگی کنم...

عکس های عاشقانه و احساسی به یاد تنهایی ها

برچسب‌ها: محبوبه شبم ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


بانوی شرقی
چهار شنبه 9 فروردين 1386 ساعت 2:9 قبل از ظهر | بازدید : 668 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )
برچسب‌ها: بانوی شرقی ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


عشق دو بخشه
چهار شنبه 8 فروردين 1386 ساعت 11:47 بعد از ظهر | بازدید : 684 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

                  عشق

همه بچه ها سر کلاس درس نشسته بودند. همه پر جنب و جوش و من گوشه ای

زانو در بغل و غمگین نشسته بودم

معلم آمد.سلامی کرد

بچه ها درس امروز...عشق.بله عشق درس امروزه

بچه ها عشق یعنی عاشق شدن

عشق یعنی به مقصود رسیدن

عشق یعنی برای کسی دلتنگ شدن

عشق شیرین است

عشق جذاب است

حالا کی میدونه عشق چند بخشه

بچه ها...آقا یک بخشه

معلم ...آفرین

معلم...آهای ...با شما هستم

با من بود...آقا با من هستی

معلم بله

گفتم...بفرمائید

معلم...عشق چند بخشه

گفتم...دو بخشه

معلم نه بچه جون...یک بخشه

دوباره تکرار کردم همه شما اشتباه میکنید

عشق دو بخشه

معلم عصبانی شد

بچه جان...عشق را بخش کن

گفتم...چرا یک بخشه

معلم گفت...عشق...ببین دیدی یک بخش بود

گفتم...پس چرا عشق من تنهام گذاشت

اما عشق جاوید...هنوز با هم هستند

اگه عشق یک بخشه چرا عشقم همیشه بهم خیانت میکنه اما عشق جاوید وفادار مانده

اگه عشق یک بخشه چرا دلتنگی و بیقراری

عاید من شده اما عشق جاوید از شور عشق لبریزه

نه آقا...عشق دو بخشه

یک بخش آن خوشبختی

و یک بخش آن دلتنگی و بیقراری

معلم مات و مبهوت مانده بود

معلم...بچه ها عشق دو بخشه

من اشتباه کردم...عشق واقعا دوبخشه

از امروز به بعد عشق دوبخش شد

برای همه

 دوستانی که تمایل به دنبال کردن دلنوشته های من رو دارند میتونند به این آدرس مراجعه کنند

http://rozbeh90.loxblog.com

برچسب‌ها: عشق دو بخشه ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


ظالم
دو شنبه 7 فروردين 1386 ساعت 11:37 بعد از ظهر | بازدید : 709 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 

همه زندگیم شده خاطره

تنها با رویاهایت سیر میکنم

اینقدر در خاطره هایت گم شدم

که رویاهایت در ذهنم یخ بسته

دیگر تاب و توانی نمانده

خسته شدم از اینهمه انتظار

این را بدان به من ظلم کردی

ظالم

برچسب‌ها: ظالم ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


ساحل نشین اشک
دو شنبه 7 فروردين 1386 ساعت 11:32 بعد از ظهر | بازدید : 681 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 

ساحل نشین اشکم

میخواهم هر چه دلتنگی دارم

از اشکهایم برون ریزم

میگویند عشق آمدنی است

آمد

خیلی دیر آمد

اما باز شیرین است

همان طعم بیقراری

دلم برات تنگ شده میدانی

میدانم که خوب میدانی

آخه من و تو یکی هستیم مگه نه

 

sittitle[1].gif

برچسب‌ها: ساحل نشین اشک ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


وقتی هستی
دو شنبه 7 فروردين 1386 ساعت 6:17 بعد از ظهر | بازدید : 605 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

وقتی هستی...غم می گریزد... غصه میمیرد...ابر میخند... شب روشن میشود...سایه میگریزد...و نگاه عاشقانه ات...همچنان میرقصد...برای من...برای عشق...و چشمان من...بیتابی قطره ای باران ...روی گونه ام را دارند...نگاه عاشقانه ام را ببین

 

love

برچسب‌ها: وقتی هستی ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


بیقرار
دو شنبه 7 فروردين 1386 ساعت 6:2 بعد از ظهر | بازدید : 511 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 

امشب میخواهم قلبم را برایت ترسیم کنم...

نیازی به آمدن نیست...

نامه رسان هم بگو نیاید...

آسمان چشمانم مال تو...

تا مرا از درونم ببینی...

شبها باخاطراتت اطاقم را نورانی میکنم...

 من همچنان ترسیم میکنم آمدنت را

 

درون دل بیقرارم

 

برچسب‌ها: بیقرار ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


چشمهایت
پنج شنبه 3 فروردين 1386 ساعت 11:29 بعد از ظهر | بازدید : 519 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

چشمهایت را باز کن

میخواهم ماه را ببینم

 

برچسب‌ها: چشمهایت ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


کی می آیی
پنج شنبه 3 فروردين 1386 ساعت 11:45 بعد از ظهر | بازدید : 487 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 

 

 

بگو سرگرم چی بودی..؟!

 که اینقدر ساکت و سردی!

 تو که آرامشم بودی..

چرا دلواپسم کردی..؟!

 

هنوزچشم براه هستم...راستی روزی می آیی

و منو از این بی قراری رها کنی..

چشمهایم را نمی بندم...میترسم بیایی

و من تو را نبینم..

tifooss.coo.ir

 

 

برچسب‌ها: کی می آیی ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


رخساره
چهار شنبه 1 فروردين 1386 ساعت 11:26 بعد از ظهر | بازدید : 521 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

چشمهای زیبای تو

نامش رخساره...نگاهش همچون رنگین کمان

موهایش شانه شکوفه ها

لبانش غنچه یاسمنها

دلش آسمانی

پرواز من به تاخیر افتاده بود

طبق معمول لپ تاپ روی پاهایم در سالن

انتظار...و نوشتن درد دلم

خانمی روی صندلی بغل من نشسته بود

با تلفن همراه مشغول صحبت بود

من هم سرگرم نوشتن بودم

صدای بلندش افکارم را بهم ریخت

منتظر شدم صحبتش تمام شه

بعد ادامه بدم...تمام کرد...من هم ادامه دادم

اون داشت به مانیتور نگاه میکرد

یکباره آرام گفت...آقا ببخشید...این سایت

لوکس بلاگ هستش...گفتم بله

گفت...اینی که مینویسی چی هست

گفتم دلنوشته...گفتند چه جالب...متن را تموم

کردم ...ذخیره کردم...دوباره وارد صفحه

اصلی شدم...کل مطالب را باز کردم

اولین متن را انتخاب کردم که مرور کنم

گفتند...ببخشید میشه مطلب رو بخونم

گفتم خواهش میکنم...متن را خوند

گفتند خیلی دلنشین و زیبا بود

این متن رو برای کی نوشتی

گفتم برای دلم...شخص خاصی وجود نداره

تبسم زیبائی کردند...ادامه دادند...

اسم وب شما چیه ...گفتم دلنوشته های

روزبه جاوید...نگاهی کردند...گفتند یعنی

شما آقای روزبه جاوید هستید

گفتم بله...دستش رو به طرف من دراز کرد...

گفتند من هم رخساره هستم...از آشنائی با شما خیلی خوشحالم...

من هم دستم را با تاخیر دراز کردم دستش را

گرفتم...من هم گفتم خوشبختم

دستم را رها نکرد...گفتند من از این دلنوشته ها

خیلی خوشم میاد...خلاصه تقریبا 15 دلنوشته

رو خوند...چشمهایش خیس شده بود

چشمان سبز ...و بر اثر اشک سفیدی چشم

قزمز شده بود...تحت تاثیر قرار گرفتم

کلی صحبت کرد...سئوالهای شخصی

و خیلی چیزهای دیگر...در مورد خودش هم کلی صحبت کرد...اهل ارومیه بود...پدرش از سرمایه

داران تهران بود...مجرد بود...شماره تلفن مرا

هم گرفت...به من میس داد...تا شماره اش هم روی موبایل من هم بیفته...الان نمیدونم چه کنم

نمیخوام کسی به من وابسته شه

چند بار زنگ زد...جواب ندادم

سال نو را اس داد...و نوشت اگر دوست نداری جواب بدی بگو...حال نمیدونم چه کنم

جواب اس را دادم...دلم نمیاد بی تفاوت باشم

میخوام امشب بهش زنگ بزنم

هر چه باداباد

عکس های عاشقانه زیر باران

برچسب‌ها: رخساره ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


آسمان عشق من
سه شنبه 1 فروردين 1386 ساعت 9:35 قبل از ظهر | بازدید : 489 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 http://otaghak.irجامعه دوستیابی با امکانات جالب

دریچه ای رو به خورشید...نگاهی عاشقانه... قلبی زلال و الهی...نگاهت را به زمین معطوف نکن...بگذار دلت سیر کند در اعماق سیرت خوبان...تماشا کن...ببین طراوت سبز جامگان را...نگاه عاشقانه شقایقها را بنگر...عاشق باش...

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com  

 

 تو پاسخ منی...تو انتهای شور و عشق منی..

در برابرت چه کنم..؟!

چه جمله ای را برقصانم تا لایق حضورت باشد..؟!

 بوی تنت مست و مدهوشم میکند..

این بوی بهار است یا رایحه شمیم توست..؟!

ای رویای عشق، بتابان گرمی عشق را بر یاسمنها...نسترنها...نگاهت را می جویم در نگاه باران..بگذار باران عشقت بر من ببارد... تا من در زیر این قطرات مست و سیراب شوم..! نفس تازه ات را عطر برگهای بهاری کن...ببین رقص قاصدکها را.. بگذار کویر دلم به دریای دلت راه یابد.. 

میخواهم فرهاد تو باشم...بگذار تا جاودانگی عشق را در خود ببینم..   

می خواهم با تو به اوج ابرها سفر کنم..

 بیا با عشقی ناب..!

آسمان عشق میداندکه من تو را چگونه دوست میدارم...


برچسب‌ها: آسمان عشق من ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


یا مقلب القلوب
سه شنبه 29 اسفند 1386 ساعت 11:46 بعد از ظهر | بازدید : 515 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 
DONT-YOU-REMEMBER-ME..!

قهر کردی

 

میدونم چون عید رو بهت تبریک نگفتم از دستم دلخوری

میخواستم سال نو را بی تو شروع کنم

تنهای تنها...خودم باشم و کلی خاطره های ناتمام

می خواستم سال91با دلتنگیهایم تنها باشم

باورت می شه

آخه من عادت کرده ام به بی کسی...نمیدونی چه دلهره ای داشتم

نمیخواستم شما هم به نحسی من گرفتار بشی...

میخواستم کلی برات بنویسم...اما نمیخواستم دل نازکت رو خدشه دار کنم

باور کن هر چه کردم فقط بخاطر خودت بود

 

برای دیدنت هم هر چه کردم نشد...فکر میکردم اگه منو نبینی بهتره...برا من خیلی سخته...چنین تصمیماتی

اما هر چه بود برای تو بود

حال چند ساعت مونده تا تحویل سال

و من اینجا تنها نشستم دارم ...به تمامی دوستان فکر میکنم...و بغضی دارم از جنس خورشید...داغ و آتشی

گلوم داره میسوزه...همتونو دوست دارم...

یا مقلب القلوب و الابصار...یا مدبر اللیل و النهاریا محول الحول  والاحوال حول حالنا الی احسن الحال

حالم دگرگون شده.... و دوباره عاشقی ماه و ستاره

و دوباره هجوم وحشتناک دلتنگی

و دوباره همه رویاهای بی وصال...

میخندم...به خودم...به دیوانگی خودم

و دوباره مینویسم برای قلب عاشقا

همیشه برای همه نوشته ام...اما هیچگاه برا خودم ننوشتم

و دوباره از فردا روز از نو روزی از نو

من هستم ...برای دل عاشق شما

پلی هستم برای عبور...و تو به دل نگیر چون من

زائیده غم هستم...و تو به زندگی خودت ادامه بده 

برچسب‌ها: یا مقلب القلوب ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


ماه من برگرد
دو شنبه 29 اسفند 1386 ساعت 11:16 بعد از ظهر | بازدید : 501 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

سلام دوستان

از عزيزاني که تمايل به دنبال کردن دلنوشته ها را دارند لطفا به اين آدرس مراجعه کنيد

http://rozbeh90.loxblog.com

می خواهم با ستاره ها عاشقی کنم

ماه رفت...چشمهایم خاموش شد

فراموش کردم خودم را

ماه من برگرد...تند تر از باد
برگرد
باور کن بی تو نفسی نمانده
میدانم اشکال از من است

خیلی وقته دلم برا گریه های خودم تنگ شده

میخواهم چنان هق هق ناله هایم را بلند

بیرون دهم...تا ابرها به حال من اشک بریزند

میخواهم کنج اتاق دلتنگی کلی گریه کنم

دوست دارم گریه کنم...می خواهم گونه هایم را سیراب کنم...
تو برگرد...با یک آسمان ماه
یادت باشد
من اینجا تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com  
کنار همان کلبه...با رویاهایت بازی میکنم
به انتظار امدن تو
برگرد...

 aks-haye-asheghaneh-2

برچسب‌ها: ماه من برگرد ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


بهار عشق
دو شنبه 29 اسفند 1386 ساعت 10:43 بعد از ظهر | بازدید : 481 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

زمستان رخت بر بسته

بهار عشق می آید

دلم تنگ است...در انتظار بهار هستم

دستهایم را به نگاه شب میکشم

میبوسم لبخند ستاره ها را

میبویم باد را...رو براه هستم

راهی که تو رفتی...و همچنان به امید بازگشت

تو نشسته ام...بوی تنت را حس میکنم

رقص شاپرکها نوید آمدن تو را میدهد

تو و بهار با هم...میدانم می آیی

عکس های عاشقانه

 

برچسب‌ها: بهار عشق ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


قلب ماه
دو شنبه 29 اسفند 1386 ساعت 1:25 قبل از ظهر | بازدید : 509 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

تلـخ تر از گریـه ستاره ای عاشق

قلب ماه میگرید  

تلـخ تر از صدای دلتنگیهای ابر 

نگاه عاشق ماه به راه است

اینجا قلبی برای عشق میتپد

ماه دیگر نمیگرید

چشمهای ماه در انتظار است

عشق می آید

برچسب‌ها: قلب ماه ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


اشک مهتاب
یک شنبه 28 اسفند 1386 ساعت 10:44 بعد از ظهر | بازدید : 492 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

    اشک مهتاب

اشک مهتاب را دیده ای...به صداي جويبارها توجه کرده ای...ونعره ي موجهارا شنیده ای...اینها از اشک مهتاب گریانند...

http://8205.2.img98.net/out.php/i168313_tavane-eshgh-aasheqetanha.jpg



 

  تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com  

 

آسمان  به ستاره ها بگو کمی چشمهایشان را هم بگذارند...به خورشید بگو دیر طلوع کند...به ابر بگو اخم نکند...ماه من سکوت کرده است...

ماه من غمگین است...آهای شقایقهای عاشق...ماه را ببینید...چگونه بیقرار است...به او بگوئید اشک نریزد...قاصدکها شما خبری از عشق ماه ندارید...تا به کی در امتداد شب...گریان خواهی ماند...ای ماه خوبیها...بیا تو را تا مرز عشق بکشانم...بیا بشکنیم دیوار دلتنگی را...آنجا قلبی برای تو میتپد...مهتاب دیگر اشک نخواهد ریخت...ماه دیگر بیقراری نخواهد کرد...مهتاب میخواهد عاشق باشد...عشقی از تبار مجنون...از سلاله فرهاد...عشقی خدائی...عشقی که لبخند عشقی را روی لبانش غنچه کند...ماه دیگر غمگین نیست...

عکس عاشقانه

برچسب‌ها: اشک مهتاب ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


من و تو
یک شنبه 28 اسفند 1386 ساعت 9:44 بعد از ظهر | بازدید : 212 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

من وتو...توئی که تنهای تنها مانده ای

بیا تا در دل شب من و تو بی بهانه

واسه هم قصه گوئیم عاشقانه

میدانم تنهائی سخته

میدانم شانه ای میخواهی

اشکها داری...سری داری و سودائی نداری

ببار ای ابر غمگین...ببار بر برگهای زرین

ببار بر من...که من در انتهای راهی سبز

میمانم...بیا دستم بگیر

عکس های عاشقانه

برچسب‌ها: من و تو ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


خاکسترم کردی
یک شنبه 28 اسفند 1386 ساعت 3:28 بعد از ظهر | بازدید : 190 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

عزیزانی که تمایل به دنبال کردن دلنوشته های من رو دارند

لطفا به این آدرس مراجعه کنند

http://rozbeh90.loxblog.com

کنار رودخانه تو را دیدم

چشمهایت پر از اشک

دلت مالامال از غم

نگاهت معصوم بود

کنارت نشستم

اشکهایت را زدودم

قلبت را ربودم

نگاهی آتشین به من کردی

سوختم...شعله ور شدم

خاکسترم کردی

به بادم دادی...و رفتی

 

کاغذ دیواری با نوشته های عاشقانه - www.jokblog.com

برچسب‌ها: خاکسترم کردی ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


کوثر
یک شنبه 28 اسفند 1386 ساعت 1:2 بعد از ظهر | بازدید : 205 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

عزیزانی که تمایل به دنبال کردن دلنوشته های من رو دارند

تقاضا میشود به این آدرس مراجعه کنند

http://rozbeh90.loxblog.com

کوثر

دختری از سرزمین عشق

فرشته ای از دیار لیلی

عشقی آسمانی

ماه شبهای تاریکی

کوثر نگاه ستاره های شب نیلی

و کوثر همانا که خداوند بخشید

به نگاه شقایقای عاشق

و کوثر زیر باران با هزاران امید

در انتظار قطره عشق

تا گونه اش را عطرآگین کند

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com  

برچسب‌ها: کوثر ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


میمیرم برات
یک شنبه 28 اسفند 1386 ساعت 11:23 قبل از ظهر | بازدید : 165 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

هی تو میمیرم برات

دیوونه ...میمونم به پات

نگامو ببین...پر از احساسه

چشمم رو ببین ...چقدر نمناکه

اگه بدونی...بی تو هلاکم

میمیرم برات تا مرگ باهاتم

برچسب‌ها: میمیرم برات ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


آئینه
یک شنبه 28 اسفند 1386 ساعت 11:6 قبل از ظهر | بازدید : 160 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 

 

آینـــه...

با تــــوأم!!!

دلم را نشونم بده

منو نشون شقایقهای وحشی بده

میخواهم وحشیانه عاشق باشم

نمیخواهم غریب عشقی باشم

میخواهم قلبم را در آئینه ببینم

ببینم چگونه اسیر قلبی شدم

که جز جور و جفا چیزی نمیداند 

برچسب‌ها: آئینه ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


هیچگاه ندانستی
یک شنبه 28 اسفند 1386 ساعت 10:36 قبل از ظهر | بازدید : 179 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 

 

دلم گرفته  باور میکنی

 

هیچگاه ندانستی تنهایی من به چه اندازه

بزرگ است

تنها چشمایم رامشگر نگاه شبانه ام هستند 

من ازمرز شب هم گذشتم لیکن اشکهایم همچنان جاریست

این نهایت تنهایی من است که گونه هایم را جولانگاه باران کرده است

اکنون به که پناه ببرم

به میخانه مستان...یا به میعادگاه دلشکستگان

کیست که بداند تنهائیم...دیوانه ام میکند

 

 

 

برچسب‌ها: هیچگاه ندانستی ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


در باغ آرزوها
یک شنبه 28 اسفند 1386 ساعت 10:18 قبل از ظهر | بازدید : 211 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

در باغ آرزوها

به دور از چشم دنیا

تک و تنها با دلم خلوت میکنم

رویاهایم را میکوبم و به باد میدهم

خاطره هایم را میبلعم و یک لیوان آب سرد

بغضی در گلو مانده برایش اشک میریزم

چقدر تحمل می آورد در گلوی غم

ناله هایم را میخوانم

با نوای بی کسی

میخوابم...فراموش میکنم...هر چه بادا باد

برچسب‌ها: در باغ آرزوها ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


در انتظار نخواهم ماند
یک شنبه 28 اسفند 1386 ساعت 9:29 قبل از ظهر | بازدید : 150 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

دیگر سکوت خواهم کرد

میخواهم فریاد نزنم

خسته از نذر و نیاز شده ام

تا کی اشک بریزم و چشمهایم به درگاه بماند

چشمهایم را میبندم

گونه هایم را سیلی خواهم زد

دهانم را چفت خواهم کرد

قلبم را له میکنم

دیگر میخواهم به کسی فکر نکنم

دیگر در انتظار نخواهم ماند


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


صبر ایوب
یک شنبه 28 اسفند 1386 ساعت 9:13 قبل از ظهر | بازدید : 177 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

نگاهم با نگاهت قصه ها دارد عزیزم

رفتی...و منو با صندوقی از خاطره در ایستگاه عشق

جا گذاشتی

هنوز به امید آمدنت چشم انتظار هستم

زانو در بغل با چشمانی خیس ثانیه ها را کنار میزنم

پرستوهای عاشق در کنار من

و درخت بید از لرزش ایستاده به من میخندد

با کدام کشتی سفر کرده ای که سکاندارش نوح است

صبرم را از ایوب قرض کرده ام

زود بیا...ایوب در راه است...صبری نمانده برای پس دادن

میترسم شرمنده تو و ایوب شوم...زودی بیاعشقم

برچسب‌ها: صبر ایوب ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


عروسک من
شنبه 27 اسفند 1386 ساعت 9:47 بعد از ظهر | بازدید : 163 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

عروسک من

عروسک خوشگل من...نگات چه عاشقانه است

صدات برام ترانه است...عروسک قشنگ من

ميبوسم چشاتو...ميبويم موهاتو

عروسک من

تو ناري عروسک...تو عشقي عروسکم

 

برچسب‌ها: عروسک من ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


سیه مژگان من
شنبه 27 اسفند 1386 ساعت 11:53 قبل از ظهر | بازدید : 170 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

يك نفس مانده برایم، دیده ات بگشا ببین

جنگل انبوه زلفت را برایم باز کن

تا بلرزد بر تن عریان برکه پیکر رنجور شب

باز کن چشم سیاهت را برایم

ای سیه مژگان من..!

 

برچسب‌ها: سیه مژگان من ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


برایت عشق میبارم
شنبه 27 اسفند 1386 ساعت 11:42 قبل از ظهر | بازدید : 161 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 

من تن لخت همه گلهاي وحشي را نوازش مي کنم
جويبارم من تن هر عاشقی را سیراب میکنم 
موج بي تابم که بر ساحل صدفهای پری مي آورم همراه
با تو دریا میشوم هرشب

برایت عشق میبارم

برچسب‌ها: برایت عشق میبارم ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


بزار نگات کنم گلم
شنبه 27 اسفند 1398 ساعت 11:37 قبل از ظهر | بازدید : 1343 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

بزار نگات کنم گلم...عشق منی همنفسم

ببین هنوز گیر دلم...پیش دلت همسفرم

سایت دوستیابی رایگان با امکانات زیبا

در جامعه مجازی http://otaghak.ir

برچسب‌ها: بزار نگات کنم گلم ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


رویاهای هر شبم
شنبه 27 اسفند 1398 ساعت 11:34 قبل از ظهر | بازدید : 1250 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

رویاهای هر شبم...خاطراتت را از من مگیر

برچسب‌ها: رویاهای هر شبم ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


قطرات باران
شنبه 26 اسفند 1386 ساعت 11:52 بعد از ظهر | بازدید : 158 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

قطرات باران...و من پشت يک پنجره شکسته...مثل قلبم

ابرها گریان ...آسمان بیمار...و من تب دارم امشب

غصه بسیار دارد این دل بیقرار

از جا بر میخیزم...زیر بارون...نگاهم به آسمان

باران میبوسد...گونه هایم را

خوشا بحال گلها...چه شور و حالی دارند

خوش به حال باغچه...

خوش به حال آنان که زير باران رفتند و تمام تنشان

خیس باران شد...خوشا بحال من

خوشابحال من که غرق اشک شدم...

 

عکس های زیبای عاشقانه

برچسب‌ها: قطرات باران ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


خیالت آمد
جمعه 26 اسفند 1398 ساعت 11:27 بعد از ظهر | بازدید : 1241 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

خیالت آمد...منو برد با خودش...وقتی به خودم آمدم

خودم را گم کرده بودم...

برچسب‌ها: خیالت آمد ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


زیر باران
جمعه 26 اسفند 1386 ساعت 11:15 بعد از ظهر | بازدید : 159 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

یادت را زمین میگذارم... خاطراتت را میریزم توی رودخانه

میخواهم زیر باران نفسی تازه کنم...

برچسب‌ها: زیر باران ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


تو عاشق نبودی
جمعه 26 اسفند 1398 ساعت 8:28 بعد از ظهر | بازدید : 1193 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

توی جنگل...تن عریون شقایقها...زیر بارون

 

ومن غمگین وتنها ...چون قدیما...

با پاهای برهنه توی ایوون...

نمیدونی تو که عاشق نبودی...

چه سخته مرگ گل برای گلدون...

من و گلها نشستیم زیر بارون...

واسه هم غصه گفتیم عاشقانه...

چه سخته من و گلها شکستیم بی بهانه

تو عاشق نبودی...ببینی لحظه چشم انتظاری

چه تلخه نشستن زیر بارون زمستون

چه سخته بشینم بی تو با چشمای گریون

برچسب‌ها: تو عاشق نبودی ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


داستان کوتاه
جمعه 26 اسفند 1386 ساعت 8:38 قبل از ظهر | بازدید : 191 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

در رویاها سیر میکردم...در خاطرات گم شده بودم

تلفن همراهم زنگ خورد...در انتظار کسی نبودم

کسی به من زنگ نمیزد...آنقدر زنگ خورد...تا اینکه قطع شد...دوباره افکارم در گیر خاطرات شدند...

دوباره صدای زنگ تلفن افکارم را در هم ریخت...

توجهی نکردم...آخه منتظر کسی نبودم

دوباره قطعی تلفن و افکار رویائی...

در اوج خاطره بودم...در اسمانهای خیالم با او

عاشقی میکردم...تا اینکه دوباره زنگ تلفن مرا به خود آورد...اما این بار با دستی لرزان گوشی را برداشتم...

من...بفرمائید

پشت خط...سلام عزیزم این رو بدون خیلی دوستت دارم...و تلفن را قطع کرد...خشکم زد...من که کسی را نداشتم...عشقم رهایم کرده بود...

اما چرا قطع کرد...چرا نگذاشت جواب دهم...

دیگر به چیزی فکر نمیکردم...دیگر خاطره ای آزارم نمیداد

منتظر تلفن بودم تا دوباره شور عشق را در من زنده کند

بعد از چند دقیقه دوباره زنگ تلفن...

سریع گوشی را برداشتم...من...الو سلام

پشت خط...سلام الان بهت اس میدم...و قطع کرد

چه غوغائی در درونم شعله ور شد...

عشق را در درونم حس میکنم...زنگ پیام تلفن...

سریع گوشی را باز کردم...و پیام را با دلهره باز کردم

پیام ناموفق...عرق سردی تمامی بدنم را فرا گرفت...

دوباره در انتظار پیام ماندم...ساعتها گذشت...

زنگ تلفن...از جای جستم و گوشی را باز کردم...

من...الو سلام ...

پشت خط...سلام پیام رو گرفتی

من...خیر...ناموفق بود...

پشت خط...دوباره پیام میدم

اخه چرا صحبت نمیکنه...چرا میخواد پیام بده

دلهره داشتم...ته دلم عشق در حال بارور شدن بود

کنج اتاق نشسته بودم...افکارم مرا ویران کرده بود

در انتظار زنگ تلفن مانده بودم...نگاهی به شماره

میکردم...بهش زنگ بزنم...یا اینکه بگذارم خودش ادامه بده...آری خودش زنگ بزنه...خودمو کوچک نکنم

در انتظار زنگ تلفن بخواب رفتم

بعد از چند ساعت...زنگ پیام تلفن...پیام ناموفق...

وای که چه عذابی میکشم...

روز بعد...زنگ تلفن...اما اشتباه بود

چند روزی گذشت...نگاهم همچنان به گوشی بود...

بالاخره تصمیم گرفتم خودم تماس بگیرم...

شماره را گرفنم...

مشترک مورد نظر در دسترس نمیباشد

چند ساعت بعد...دوباره شماره تلفن

مشترک مورد نظر تلفن همراه خود را خاموش کرده است...

چند ساعت بعد...شماره تلفن

مشترک مورد نظر در حال مکالمه است

پشت خط ماندم...اما ...

دوباره شماره را گرفتم...

بوق آزاد تلفن...چه حس و حالی ...و چه شور و شوقی

بعد از چند ثانیه صدائی از پشت خط...

بله...

من سلام...

پشت خط...سلام

من...حالت خوبه عزیزم

پشت خط...ببخشید شما

من...من همونی هستم که شما چند باری به من زنگ زدی...

پشت خط...آهان...ببخشید خانم من اشتباهی شماره شما را گرفته بودم...

من...بله اشتباهی...و تلفن را قطع کردم

لعنت به تلفن...لعنت به اشتباهی که ندانسته قلبی را گرفتار میکند...لعنت بر من...که قلبم ندانسته عاشق میشه...

 

 

سلام عزیزم

سلام:این قلب برای تومی تپد بانظرات خودمارا به ادامه کار دلگرم فرماییدسلام:این قلب برای تومی تپد

برچسب‌ها: داستان کوتاه ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


فردا دیر است
پنج شنبه 25 اسفند 1398 ساعت 10:37 بعد از ظهر | بازدید : 1246 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

به فکر رفتن هستم...میدانم که در انتهای راه می فهمم چقدر حرف نگفته در دل باقی مانده...
حرفهایی که مونده تنگ دلم...وبا گفتنش می توانستم راهی به سوی عشق باز کنم...
حرفهای ناتمامی که در کوچه پس کوچه های ستاره ها اسیر مانده اند... 
چه سنگین است...تحمل رنجی که ناجوانمردانه بهم تحمیل شد...و چه بسا سیر میکنم در غربت خیالم...که تو می آیی و به حرفهایم گوش میکنی...

بیا ...بیا قبل از رفتنم بیا...که فردا دیر است

سلام عزیزم

سلام:این قلب برای تومی تپد بانظرات خودمارا به ادامه کار دلگرم فرماییدسلام:این قلب برای تومی تپد

برچسب‌ها: فردا دیر است ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 28 صفحه بعد

منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
نویسندگان
نظر سنجی

شما دلنوشته را با چه متنی دوست دارید

خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



دیگر موارد

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 34
بازدید دیروز : 35
بازدید هفته : 69
بازدید ماه : 94
بازدید کل : 174277
تعداد مطالب : 279
تعداد نظرات : 27
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دلنوشته های روزبه جاوید و آدرس rozbeh89.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 279
:: کل نظرات : 27

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 14

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 34
:: باردید دیروز : 35
:: بازدید هفته : 69
:: بازدید ماه : 94
:: بازدید سال : 605
:: بازدید کلی : 174277