شبانگاه بسوی میخانه میرفتم...تو را دیدم...سرت بر شانه کسی دیگر...چه مستانه غزل خواندم...برای خود ...تو را با دیگری دیدم...که گرم گفتگو بودی...با او آهسته میرفتی...سراپا محو او بودی...صدایت کردم و ...بر من چو بیگانه نگه کردی...گنه کردی...گناهت را نمیبخشم...