هی تو...برای یکبار هم شده...به چشمانم نگاه کن...چرا مرا اینگونه که هستم نمیبینی...چرا هوای احساست اینقدر سرد است...به خدا دارم یخ میکنم...دلم داغونه از بی توجهی...چرا هر کی به من میرسه ...منو نمیبینه...کاش اشکهایم را میدیدی...ایکاش...که از حال دل من خبرت بود...ایکاش گهی از سر کویم گذرت بود...من مرغ اسیرم ...که نداره پر پرواز...ای کاش که کاشانه من زیر سرت بود...