خـسته ام ... از عشق سردش... از بهانه های پیچیده اش...از دلتنگیهاو از بیقراریها خسته ام...ساعتها برای آمدنش منتظر میمانم...برای یک لحظه کوتاه ...می آید و میگوید خداحافظ...چه پر معنا ترکم میکنی...و چه بی معنا می آیی...می آیی قلبم را میلرزانی...میروی قلبم را با خود میبری...آه این عشق چه درد آور است...